.


 گاهی آدم آنقدر خل می شود که می تواند ساعتها با مورچه ها یا حتی موشی که دارد  او را می پاید تا موزیانه تکه ای از بیسکوییت روی میزش را بردارد و حتی پرنده هایی که گاه روی آب و گاه زیر آب سر می کنند حرف بزند ،درد دل کند  و بگوید که ای کاش همه ی آدمها هم به اتدازه ی این درخت ،دیوار و همین پنجره که همه چیز را می بیند و دم نمی زند صبور باشند .

امروز حالم گرفته ...